برخورد نسلها
نگاهی به فیلم «قاعده تصادف»
هنرمند گاهی اندیشهساز است، گاهی یك اندیشه را دنبال میكند. «قاعده تصادف» نام دیگر مشكلات نسل جوان نوجویی است كه در پی كشف شهودی واقعیتهاست. بزرگی میگوید: «اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشهای را بالا ببری» پیش فرض بحث هنر بودن سینما و یا مقوله سرگرم ساز بودن این اعجوبه هنرها آنجا كه به نقطه فرم و محتوا در یك اثر نمایشی میرسد شكل عینیتری به خود میگیرد.
«قاعده تصادف» گاهی همانند همان سیبی عمل میكند كه اگرچه از لحاظ شكل ارائه اطلاعات و چینش پازلهای روایتیاش در مخروط پُر و یا چند بار گوییاش میافتد، اما در ذات خود شكل عینیتر و واقعیتری از رویدادهای لحظهای زندگی نشان میدهد و در این مرحله دقیق و جذاب عمل میكند.
بهنام بهزادی میبایست خاطره خوش، خوش نامیاش را مرهون «تنها دوبار زندگی میكنیم» بداند فیلمی كه تفاوت را در همه اركان تحلیل و تمجیدش با خود همراه داشت.
«قاعده تصادف» جدا از وجوه سرگرمكنندگیاش تراوش بیواسطه یك دغدغه اجتماعی است از ذهن فیلمساز به مخاطب.
ویترین ویژگیهای خانواده در «قاعده تصادف» اگرچه در جای شكلگیری نقاط پركشمكش از توان و بضاعت بالقوهای برخوردار نیست، اما توانسته به صورت موجز سبك تربیتی و مدل ارتباطی خانواده با اعضا را به تصویر كشاند. خانوادههای ارزشی كه روح جمعگرایی و حدیث سر یك سفره نشستن را با خود به همراه دارند در مقابل خانواده بدون محدودیت از لحاظ آزادگذاری فرزندان كه گاهی به بنبست تفرد و عزلت عقیدهای و تفكری در رفتار و كنش فرزندان میرسد قرار میگیرد.
شهرزاد دختری است از طیف دانشجویانی كه میخواهد نوجو باشد و راههای تازه را با جسارت بلوغ خود بیازماید. منطق زندگی را در تمرد از پدری كه او را تا مرز حرفشنوییاش پدر میداند نه بیشتر از آن. در كنار شهرزاد دوستانی از همجنس عقیده خودش قرار دارند كه نه میتوانند مغنی خوبی برای راهگشایی او به سر منز
ل مقصود باشند و نه میتوانند خود را از مهلكه شیك نمایش اجرا كردن در فرنگ برهانند.
قصه «قاعده تصادف» به دور از اظهار فضلی خود بزرگ پندارانه و یا بیان متظاهرانه میخواهد جوانانی را معرفی كند كه در پی آرمان خواهی هنری است. كاراكترها غریب و دور از واقع نیستند. همه آنها را در محافل مختلف میتوان دید مانوس و آشنا هستند، اما جدا از این امتیاز آنچه را كه نباید از منظر ریخت شناسی یك جامعه آماری جوان از نظر دور داشت تصویر نعل به نعل روایت رئالیته از یك موقعیت است.
ضعف نهایی و بسیار آنكارد شده و به چشم آمدنی «قاعده تصادف» در نمایشنامه وار بودن قصه است پلان سكانسهایی كه در نهایت پرگوییاش میتوان با چشمهای بسته به ضیافتشان رفت، به راحتی میتوان اغلب سكانسها را با چشمهای بسته دید، چرا كه هیچ كنش و واكنشی تصویری و البته قابل دیده شدن را نمیتوان در «قاعده تصادف» پیدا كنیم كه از مرز پرگویی خارج شده باشد و ما را سوق دهد به درك بعدی ماجرا.
لوكیشن ثابت یك منرل قدیمی كه تنها تحرك دوربین در میان اتاقهای تو در تو و تراس خانه است و جا به جایی بازیگران از مقابل دوربین.
البته سكانس طولانی دیدار شهرزاد با پدرش و صحنههای فرزاد شهرزاد و دوستانش از دست پدر دارای ریتم هماهنگ و نبض پركشش است، اما زمانی كه محكوم به شنیده شدن خاطرات بچهها و به نوعی پردازش شخصیتی كاراكترها هستیم به مرز خستگی ناشی از پرگویی قصه نزدیك میشویم.
دیدگاه پولاریزه كردن كارگردان در حوزه آسیبشناسی اجتماعی و حق و ناحقنشان دادن رفتارهای اجتماعی در پارهای از لحظات فیلم به نفع ساختار كلی قصه تمام نشده است. تعلیق نبود شهرزاد در اوایل شكلگیری این حباب بیصدا بهجا و ارزشمند به نظر میرسد، اما به علت پرداخت خام و دم دستی از كشش بیجهت این عنصر مهم سهل انگاری به جای رهنمون شدن این حباب دیدنی، بیشتری میشود به بدنه تعلیق قصه.
معرفت بخشی و آگاهی دهندگی یك طرف ماجراست و عقلانیت و قواعد استدلال را در پایه ریزی قصه بنا كردن یك طرف دیگر ماجراست.
«قاعده تصادف» گویی از وجود داستانكهای فرمی و ایجاد شاهراههایی برای جان دار كردن پیرنگ اصلی قصه رنج میبرد.
فیلم با ضرباهنگی جذاب و گیرا آغاز میشود، معرفی شخصیتهایش سریع و بیواسطه است، در آغاز پرده میانی رگههایی از گره افكنیهای رایج قصه پردازی حس میشود و دیالوگها آبشار وار بر بدنه سكانسها جاری میشود، اما اشتباهات روایی در قوام بخشی نقاط كور فیلمنامه گاهی آنچنان گل درشت است كه به دیگر عناصر قصه ساز آن لطمه میزند. به عنوان مثال اصرار عجیب و بسیار غیرضروری ایجاد فضای عاشقانه برای شخصیتهای معرفی شده به ما در قصه، امان توجه و رغبت پیگیری را از مخاطب میبرد، به گونهای كه هر یك در خلوتی به بهانهای یاد بیان خاطرات عاشقانه و یا اینكه ابراز عشق و علاقه به جنس مخالف خود میكنند. این موقعیت نه به ظرافتهای محتوایی اثر رنگ چشمگیری میزند و نه سنخیتی با بافت قصه دارند.
بخش سینما و تلویزیون تبیان
منبع: بانی فیلم